loading...
تفریح وسرگرمی
میلاد بازدید : 5 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

دوم نظری بودم چون خیلی شیطون و بازیگوش بودم همیشه در ردیف جلو باید مینشستم یکروزی در ردیف اخر نشسته بودم و مشغول اذیت کردن بودم که دبیر زیست شناسی گفت اهای با تو هستم منم گفتم اقا با ما هستی ؟ گفت : نه با پشت سری هستم منم برگشتم دیدم دیواره کل کلاس زدن زیر خنده و من خجالت زده و نقشه برای اذیت کردن دبیرمون
ارکیده از تهران


وسط چله تابستون، ساعت ۲ بعدازظهر کلافه داشتم می رفتم کلاس، تو خیابون سرجمع ۶ تا ماشینم نبود منم از سر ناچاری شروع کردم به پیاده روی
داشتم می رفتم که یه ماشین شروع کرد واسم بوق زدن منم تحویل نگرفتم و راهمو ادامه دادم ولی نه ماشینه ول کن نبود هرچی اون مصرانه بوق می زد من پا تند می کردم و ابروهام بیشتر تو هم گره می خورد حتی به خودم زحمت ندادم حداقل یه بار نگاه بندازم ببینم چیکار داره
تا اینکه یه شاگرد سوپری صدام کرد گفت ببخشید ولی انگار این آقا و خانوم با شمان
برگشتم دیدم عمو و زن عموم هستن میخوان سرراهشون منم برسونن

شاگرد      D:
عمو و زن عموم "" (((((((((
من و حس خود داف پنداریم و شرمندگی بعدش "" :|:|
مریم
داییم در اثر حادثه تاندون دستش پاره شده بود. من که زیاد سن وسالی نداشتم تو یه جمع خانوادگی شلوغ از من حال داییم را پرسیدن که من هم با آب و تاب گفتم:کانودم دستش پاره شده بعد دیدم همه سکوت کردن که یکدفعه فهمیدم چی گفتم خودم سرخ شدم وخیلی خجالت کشیدم.
سامی از تهران
یه روز یکی زنگ خونمون رو زد رفتم آیفون را بردارم به جای این که بگم ” بله کیه؟” گفتم”الو سلام بفرمایید!!!!!”
المیرا از لاهیجان


یه شب یادم رفت مسواک بزنم با چشم خابالود رفتم که مسواک بزنم اصلا حواسم نبود به جای خمیردندون مایع دستشوئی زدم رومسواکم تاصبح نتونستم بخوابم ازبس خندیدم به خودم
مصطفی

رفته بودم مهمونی, موقع رفتن که شد میزبان بهم گفت که بازم تشریف بیارین. منم خواستم لفظ قلم حرف بزنم گفتم:هروقت شما مزاحم ما شدید ما هم تشریف میاریم…
ماریال


آقا ما کلاس سوم راهنمایی بودیم و رییس شورا دانش آموزی.ناظممون کلی کار بهم گفت و منم یک پسری رسمی همچین
گفت حله؟
آقاچشتون روز بد نبینه اودم بگم چشم
گفتم پشم
یعنی داشتن بچه ها از خنده می ترکیدن
خودشم گفت جاااااااااااااان؟
داوود از مشهد

یه روز داشتم با یکی از دوستام اس ام اس بازی میکردم.بعد خواستم برم حموم به دوستم اس دادم گفتم من دارم میرم حموم اومدم اس میدم بعد از خداحافظی باهاش راه افتادم به سمت حموم مامانم تو اشپزخونه بود بهش گفتم مامان من دارم میرم حموم اومدم اس میدم باشه؟!
مینا
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    اولین شمارت چی بود
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 22
  • بازدید کلی : 213
  • کدهای اختصاصی